روزي ملا دست بچه اي را گرفته وارد سلماني شدوبه سلماني گفت:
چون من تعجيل دارم اول سرمرا بتراش وبعد موهاي بچه را بزن.
سلماني هم تقاضاي اورا انجام داد.
ملا بعد از اصلاح عمامه را برداشت ورفت وگفت:
تاچند دقيقه ديگر برمي گردم!
سلماني سرطفل را هم اصلاح کرد وخبري از آمدن ملا نشد!
سلماني رو به طفل نمود وگفت:پدرت نيامد!
بچه گفت:اوپدرم نبود.
سلمان گفت:پس که بود؟
بچه پاسخ داد:او مردي بود که در سر کوچه به من گفت بيا برويم دونفري مجانی اصلاح کنيم.
ازداستانهاي ملانصرالدين